درس نهم
راز موفّقیّت
نکته های مهم درس
توس : یکی از شهرهای قدیمی خراسان و زادگاه فردوسی و جابر بن حیّان و بسیاری از بزرگان دیگر
نصیرالدّین : یاور دین
لوح : تخته ، صفحه ای از چوب یا حلبی و ...
محضر : محل حضور ، درگاه
مناظره : بحث و گفت و گو با کسی جهت اثبات سخن خود
طنین : صدا و آواز
درخت وجود : اضافه تشبیهی
میمانست : شبیه بود
فروزان : تابان و درخشان
ادامه مطلب ...
بدان که مردم بی هنر مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سایه ندارد؛
معنی: ای پسر بدان که انسان بی فضیلت همیشه بی فایده است، مانند درختچه خارشتر که جسم دارد ولی سایه ندارد.(این عبارت آرایه ی تشبیه دارد)
نه خود را سود کند نه غیر خود را؛ معنی: (چنین انسانی) نه برای خود سودمند است و نه برای دیگران.
جهد کن که اگر چه اصیل وگوهری باشی گوهرتن نیز داری که گوهرتن از گوهر اصل بهتر بود؛ معنی: با وجود داشتن اصل و نسب نیکو تلاش کن شایستگی فردی نیز داشته باشی زیرا شایستگی فردی از اصل و نسب نیکو بهتر است.
چنان که گفته اند: بزرگی خرد و دانش راست نه گوهر و تخمه را، معنی: زیرا همان گونه که گفته اند: بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نژاد او
اگر مردم را با گوهر اصل گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیاید. معنی: اگرانسان همراه با اصل و نسب نیکو شایستگی فردی نداشته باشد، برای همنشینی با هیچ کسی مناسب نیست.
در هر که این دو گوهر یابی، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی همه را به کار آید. معنی: درهر کس این دو ویژگی( اصل و نسب نیکو و شایستگی فردی) را یافتی با او ارتیاط برقرار کن و او را از دست نده زیرا چنین انسانی برای همه سودمنده است ادامه مطلب ...
هم نشین * مصاحبت با یک دوست خوب و شکیبا ، هم
چون وزش نسیم دل انگیزی است که احساس آرامش و سبکی و صفای درون را در ما زنده می
سازد. معنی : هم نشین با دوستی خوب و صبور ، مانند
ورزش باد ملایم و خوبی است که احساس آرامش و راحتی و پاکی درون را در ما شاداب می
سازد. لغت :مصاحبت : هم صحبتی ، هم نشینی / شکیبا
: بردبار ، صبور / دل انگیز : خوب ، پسندیده / سبکی : راحتی ، آرامش / صفا : پاکی آرایه :مصاحبت مانند وزش نسیم : تشبیه بیت : معنی : ایا می دانی ، دیدن یار غایب ، چقدر
لذّت بخش است ؟ مانند ابری است که در بیابان بر انسان تشنه ای می بارد. لغت : دیدار : دیدن ، ملاقات کردن / غایب :
کسی که در جایی حضور ندارد. / ذوق : شوق و اشتیاق آرایه : دیدار یار غایب به ابر مانند شده است.
/ تکرار « ر » و « ب » : نغمه حروف / ابر و باریدن » مراعات نظیر نکته دستوری : بیت از چهار جمله ، تشکیل شده است. (
بعد از ابری فعل « است » حذف شده ) * چه بسیارند کسانی که لاف دوستی می
زنند ، امّا در حقیقت ، گرگانی در جامه ی میشان اند. معنی : انسان های زیادی وجود دارند که بیهوده
، ادّعای دوستی می کنند ، امّا در حقیقت ، مانند گرگ های درنده هستند که خود را در
لباس گوسفندان ، مهربان و دوست داشتنی ، نشان می دهند . لغت : لاف زدن : ادّعای زیاده از حد ، بیهوده
گویی ، خودستایی کردن / جامعه : لباس آرایه : لاف زدن ، کنایه / گرگانی هستند :
تشبیه / گرگان و میشان : تضاد / گرگانی در جامه ی میشان اند : کنایه * از هم نشینی با بدان پرهیز کن که هم
چون شمشیر برهنه ، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است. (ازامام
جواد (ع)...) معنی : از هم نشینی با انسان های بد دوری کن ،
زیرا مانند شمشیری بی غلاف هستند که ظاهری زیبا دارند ، امّا نتیجه ی دوستی کردن
با آن ها ، ناپسند و زشت است. ( شمشیر ، نتیجه اش ، قتل و خون ریزی است و انسان
های بد کارهای زشت و ناپسند می کنند.) آرایه : هم نشینی با بدان مانند شمشیر است :
تشبیه / زشت و زیبا : تضاد بیت : معنی : تلاش کن که از دوست بد دوری کنی زیرا ،
دوست بد از مار ترسناک ، بدتر است. آرایه : تکرار « ب » و « د » : واج آرایی / یار
بد به مار مانند شده : تشبیه / یار و مار : جناس / بد و بد : تکرار بیت : معنی : مار بد فقط ، جان تو را می گیرد و تو
را نابود می کند ، اما یار بد علاوه بر جان تو ، ایمان و اعتقاد تو را هم از بین
می برد. آرایه : مار و یار : جناس / تکرار حرف « ب » :
واج آرایی / جان و جان : تکرار * بدان که هر کس صحبت و دوستی را نشاید
بلکه باید که صحبت با کسی دارند که در وی سه خصلت بود : اول آن که عاقل بود که در
صحبت احمق و نادان هیچ فایده نبود ؛ دوم آن نیکو خلق بود ، که در بدخو سلامت نبود
؛ سون آن که به صلاح بود ، که هر که به معصیت ، مصر بود از خدای نترسد و هر که از
خدای نترسد ، بر وی اعتماد نبود. معنی : آگاه باش که هر کسی شایسته دوستی و هم
نشینی نیست ، بلکه شایسته است که با کسی هم نشین باشیم که دارای سه ویژگی باشد :
اول آن که دانا باشد ، زیرا هم نشینی با انسان احمق و نادان هیچ سود و فایده ای ندارد
؛ دوم آن که ، خوش اخلاق باشد زیرا انسان بد اخلاق بیمار و ناراحت است ؛ سوم آن که
درستکار و صالح باشد ، زیرا هر کسی که به گناه کردن اصرار دارد از خدا نمی ترسد و
قابل اعتماد نیست. لغت : صحبت : هم نشینی / نشاید : شایسته نیست
/ خصلت : ویژگی / عاقل : دانا / احمق : نادان / نیکو خلق : نیکوکار ، درستکار / بد
خو : بد اخلاق / صلاح : نیکی ، درستی / معصیت : گناه ، نافرمانی / مصر : اصرار
کننده ، پافشاری کننده / اعتماد : پشت گرمی ، یاری ، امید داشتن به کارآیی آرایه : عاقل و احمق : تضاد / عاقل و نادان :
تضاد / نیکو خلق و بد خلق : تضاد بیت : معنی : با انسان های بد کم تر دوستی و هم
نشینی کن ، زیرا انسان های بد تو را که پاک هستی ، آلوده می سازند. آرایه : این بیت یک تمثیل است . پلید و پاک : تضاد / تکرار « ب » در مصراع
اول : نغمه ی حروف بیت : معنی : لکه ای ابر ، آفتاب به این بزرگی را
پنهان و ناپدید می سازد. ( دوستی با بدان مانند لکّه ای ابر است که آفتاب را پنهان
می کند ، انسان را آلوده می سازد) آرایه : هر کس با بدان نشیند اگر نیز طبیعت
ایشان در او اثر نکند ، به طریقت ایشان متّهم گردد . معنی : هر کسی که با انسان های بد ، هم
نشینی کند اگر خلق و خوی آن ها در او تأثیر نگذارد راه و روش نادرست آن ها به او
نسبت داده می شود . ( به او تهمت ناروا زده می شود .) لغت : طبیعت : سرشت ، خلق و خوی /
طریقت : راه و روش / متّهم : کسی که کار بدی به او نسبت داده می شود ، مورد تهمت
واقع شده آرایه : نشیند ، نکند و گردد : سجع بیت : معنی :پسر نوح (ع) به خاطر هم نشینی
با انسان های بد از خاندان پیامبری رانده شد و مقام و مرتبه ی خویش را از دست داد
. لغت : خاندان : خانواده ، دودمان /
نبوّت : پیغمبری ، رسالت آرایه : نوح و نبوّت : مراعات نظیر /
تلمیح به داستان حضرت نوح (ع) بیت : معنی : سگ اصحاب کهف ( یاران غار )
مدّتی به خاطر همراهی با انسان های خوب ، به مرتبه و مقام انسانی رسید . لغت : اصحاب : ج صاحب ، یاران / کهف ( kahf) : غار
/ مردم : انسان آرایه : تملیح به داستان اصحاب کهف توجه : اصحاب کهف : چند نفری بودند که
در دوره ی دقیانوس از شهر بیرون رفتند و در غاری خوابیدند و 300 سال در خواب بودند
... نکته ی دستوری : در مصرع دوم « مردم »
اسم جمع نیست . گاهی در گذشته بر خلاف امروز به معنی مفرد انسان به کار می رفت و
فعل آن هم به صورت مفرد بود . مثل هم نشین بد چون آهنگر است ، اگر
جامه نسوزد ، دود در تو گیرد و مثل هم نشین نیک چون عطار است که اگر مشک به تو ندهد
، بوی در تو گیرد . معنی : هم نشین بد مانند آهنگری است که
اگر لباس تو را نسوزاند ( ظاهر تو را تغییر ندهد ) بوی دودش در تو اثر می کند . (
رفتار و باطن تو را تغییر می دهد .) و مثل هم نشین خوب همانند عطر فروشی است که
اگر مادهّ ی خوشبوی به تو ندهد. ( باطن تو را تغییر ندهد ) ، دست کم ، بوی خوش در
تو اثر می گذارد . ( در ظاهر و رفتار تو تأثیر
می گذارد . ) لغت : عطّار : عطر فروش / مشک : مادهّ
ی خوشبو آرایه : آهنگر ، دود و سوختن : مراعات
نظیر / عطار ، مشک و بوی : مراعات نظیر ( در این عبارت شبکه ی معنایی وجود دارد .
) / نسوزد ، گیرد : سجع / مثل هم نشین ... : تمثیل / بد و نیک : تضاد / هم نشین بد
به آهنگر و هم نشین نیک به عطّار : تشبیه بیت : معنی : هم نشین تو باید از خودت بهتر باشد ، تا این که چیزی را به
عقل و دین تو اضافه کند . نکته ی دستوری : به ( = بهتر ) : صفت
تفضیلی تاریخ ادبیات غزّالی ، محمد : ابو حامد امام محّمد
بن محمّد غزالی ( 450 - 505 ه . ق ) از دانشمندان معروف دوره ی سلجوقی است . وی در
فقه و حکمت و کلام ، سر آمد روزگار خویش بود . پدرش مردی بافنده بود و برخی لقّب
غزالی را به مناسبت پیشه ی او می دانند . وی به مدّت پنج سال در مدرسه ی نظامیّه
تدریس کرد و در طابران توس درگذشت و همان جا مدفون شد . از آثار او می توان به
کیمیای سعادت ، نصیحه الملوک و احیاء علوم الدّین اشاره کرد .
خودارزیابی : 1- در متن درس چه کسانی به عنوان مشاوران خوب ، معرّفی شده اند ؟ پدر و مادر ، معلّمان دلسوز ، مربیِّان با تجربه 2- در سخن امام جواد (ع) تشبیهی به کار رفته است . این تشبیه را توضیح دهید. امام
جواد (ع) فرموده اند : « از همنشینی با بدان ، پرهیز کن که هم چون شمشیر
برهنه ، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است » ایشان دوستان بد را از دوجهت مثل
شمشیر دانسته اند یکی از جهت ظاهر که زیبا ، خوش قد و قامت و درخشنده است
دیگر از جهت تأثیری که به جای می گذارد که چون نتیجه ی استفاده از شمشیر ،
قتل و خون ریزی است . اثرش مثل هم نشینی با انسان های بد ، زشت ، ناپسند و
زیان بار است. 3- به نظر شما چرا سعدی ، پسر نوح (ع) را با سگ اصحاب کهف ، مقایسه کرده است ؟ چون
خواسته بگوید حتی فرزندان پیامران نیز اگر با بدان همدلی و هم نشینی کنند ،
مقام و منزلت خویش را از دست می دهند و از آن طرف اگر حیوان بی ارزشی چون
سگ با خوبان و نیکان ، همدلی و همراهی کند ارزش و اعتبار می یابد. ***************************************************** 1-حرف های جدول را به گونه ای به هم بپیوندید که واژه هایی از متن درس به دست آید. 2-کلمۀ مناسب را با توجّه به جمله، انتخاب کنید. 3-دو نمونه پرسش اِنکاری از درس های پیشین بیابید و بنویسید. 4-مفهوم کلّی حکایت زیر را در یک بند بنویسید. یکی از بزرگان، پارسایی را گفت:چه گویی درحقِ فلان عابد که دیگران درحقِ وی به طعنه، سخن ها گفته اند؟ گفت:بر ظاهرش، عیب نمی بینم و در باطنش، غیب نمی دانم
م ص ا ء ب ط
ع خ خ ا س ر
م س ء ل ه ی
ی ا ل ذ و ق
ق خ ص ا ل ت
الف( تنهایی یکی از ………… مصائب است. سنگین ، سنگین تر، سنگین ترین
ب( یار بد، ………… بوَد از مار بد. )بد، بدترین، بدتر
ج( سقفی بی ستون و این………… است. عجب، عجب تر، عجب ترین
د( میهن ما ………… از هر کشور دیگر جهان است . زیبا، زیباتر، زیباترین